ماجرای زنی در مخمصه ازدواج پنهانی!
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۷۷۴۶۸۶
به گزارش تابناک به نقل از خراسان ، او با حیله گری وارد زندگی من شد و به خاطر این که جا و مکانی برای زندگی اش نداشت، به خانه من آمد و بعد از آن که همه اموالم را گرفت مرا از خانه بیرون کرد و ...
زن ۳۵ ساله با بیان این که پس از فراز و فرودهای زیاد در زندگی دوباره به منزل پدرم بازگشتم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت:
پدرم به دلیل بیماری اعصاب و روان حال مناسبی نداشت و رفتارهایش بسیار پرخاشگرانه بود، به طوری که هیچ کدام از ماهفت خواهر و برادر جرئت حرف زدن با او را نداشتیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این شرایط اوضاع زندگی ما بسیار آشفته بود تا این که «شاهین» به خواستگاری ام آمد. مادر او دوست و همسایه خاله ام بود و با یکدیگر معاشرت داشتند، اما من هیچ علاقهای به شاهین نداشتم و یک بار بیشتر او را ندیده بودم. با وجود این در ۲۰ سالگی به خواستگاری او پاسخ مثبت دادم و پای سفره عقد نشستم چرا که فقط میخواستم با این ازدواج از اوضاع آشفته خانه پدری ام فرار کنم.
شاهین ۱۵ سال از من بزرگتر بود و به همین دلیل افکارمان با هم تفاوت زیادی داشت به گونهای که او همه رفتارهای مرا بچه گانه میدانست و با خواستههای من مخالفت میکرد. این گونه بود که مشاجرههای لفظی و بگو مگوهای خانوادگی ما از همان روزهای اول زندگی مشترک در حالی آغاز شد که فهمیدم شاهین به بیماریهای قند (دیابت) و کلیه مبتلاست و به صورت دیالیز درمان میشود اگرچه بیماریهای او از یک سو و سرکوفتها و سرزنشهای خانواده اش از سوی دیگر آزارم میداد، اما تنها حسن زندگی ما این بود که شاهین در یکی از شرکتهای بزرگ مسافرتی و حمل و نقل دولتی کار میکرد و درآمد خوبی داشت.
دو سال بعد از شروع زندگی مشترک پسرم به دنیا آمد، اما هنوز به ۳۰ سالگی نرسیده بودم که شاهین به خاطر بیماری کلیوی از دنیا رفت و من زنی بیوه شدم. دیگر نمیتوانستم به تنهایی زندگی کنم به همین دلیل منزلی را که شوهرم به نام من سند زده بود، به اجاره واگذار کردم و با همان حقوق دولتی که حالا به من اختصاص یافته بود، به خانه پدرم بازگشتم، اما این بار سخت گیریها بیشتر شد چرا که پدرم مردی متعصب بود و اجازه نمیداد من به تنهایی بیرون بروم یا کاری برای خودم دست و پا کنم، چون معتقد بود من زنی بیوه هستم و اگر کسی مرا در بیرون از خانه ببیند، آبروی خانوادگی مان میرود چرا که فکر میکنند من دنبال شوهر میگردم و ...
خلاصه در این شرایط سخت وقتی برای انجام امور اداری مربوط به قیمومیت پسرم به دادگاه رفت وآمد میکردم، روزی با بهمن آشنا شدم. او هم برای طلاق همسرش به دادگاه و پاسگاه میآمد. «بهمن» مدعی بود در یک سازمان دولتی مشغول کار است، اما اکنون همسرش تمام داراییهای او را از قبیل خانه، خودرو، باغ ویلا و حقوقش را به خاطر «مهریه» توقیف کرده است با وجود این دیگر به هیچ وجه قصد ندارد به زندگی مشترک با همسرش ادامه بدهد و حضانت تنها دخترش را نیز به همسرش واگذار کرده است.
خلاصه با همین آشنایی، ارتباطهای تلفنی ما با یکدیگر ادامه داشت تا این که روزی بهمن از من خواست به خانه خودم نقل مکان کنم که همسرم برایم خریده بود.
من هم به خواسته او عمل کردم و مدتی بعد پنهانی به عقد موقت بهمن درآمدم، ولی بهمن گاهی چند روز در خانه میماند و سرکار نمیرفت. او مدعی بود کارش ماموریتی است و هر زمان که به او ماموریت بدهند باید به ماموریت برود.
به همین دلیل گاهی نیز چند روز به خانه نمیآمد و من همه دروغ هایش را باور میکردم. چند ماه بعد و در حالی که دخترم را باردار شده بودم پدرم متوجه ازدواج پنهانی ام شد و مرا به شدت کتک زد. بهمن هم وقتی این ماجرا را فهمید ارتباط مرا با خانواده ام قطع کرد. او پیامهای تهدیدآمیز پدرم را به من نشان میداد که هر دو نفر ما را تهدید به قتل کرده بود.
در همین حال بهمن با سوءاستفاده از این شرایط خانه ام را به نام خودش سند زد و با پولهایی که از زمان همسر اولم اندوخته بودم برای خودش خودروی خارجی خرید، اما از آن روز به بعد رفتارش ناگهان تغییر کرد و مدام با هر بهانهای مرا زیر مشت و لگد میگرفت و توهین میکرد.
من هم به خاطر ترس از پدرم این وضعیت را تحمل میکردم و حرفی نمیزدم. از سوی دیگر نیز بهمن مرا ترسانده بود چرا که ادعا میکرد ازدواج ما به خاطر آن که به طور رسمی ثبت نشده است اگر من دست از پا خطا کنم باید روانه زندان شوم درحالی که یک برگ از سند عقد موقت در دست من بوداما باز هم از این موضوع ترس داشتم.
در همین روزها ناگهان همسر بهمن با من تماس گرفت و ادعا کرد شوهرش مرا فریب داده است و آنها از یکدیگر جدا نشده اند. او گفت: به خاطر این که بهمن را از خانه ام بیرون کرده ام و جا و مکانی نداشته به سراغ تو آمده است تا از این آوارگی نجات یابد و ...
وقتی موضوع را به بهمن گفتم او مرا به شدت کتک زد و از خانه خودم بیرون انداخت که حالا صاحب آن بود. من هم پنج روز جلوی خانه نشستم تا این که یکی از آشناها مرا دید و ماجرا را به پدرم اطلاع داد که پدرم مرا به خانه اش برد و ...
بررسیهای قضایی و کارشناسی در این پرونده با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) ادامه دارد.
منبع: تابناک
کلیدواژه: محرم ماهواره خیام هوشنگ ابتهاج سلمان رشدی سامانه سماح بازگشت آزادگان مذاکرات وین حیله گری بیماری اعصاب و روان ازدواج محرم ماهواره خیام هوشنگ ابتهاج سلمان رشدی سامانه سماح بازگشت آزادگان مذاکرات وین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۷۷۴۶۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشت پرده مسلمان شدن مورایس سرمربی سپاهان
مربی پرتغالی سپاهان، به لحاظ اخلاقی بی تردید یکی از متفاوتترین مربیان خارجی است که در سالهای اخیر به فوتبال ایران آمده است. فارغ از آرامش و ادبیات مودبانهای که او در برابر سوالات غالباً چالشی، یکی از ویژگیهای قابل تحسین او، علاقهای است که نسبت به فرهنگ، هنر و موسیقی ایرانی بروز میدهد.
این طرز تفکر، دقیقاً نقطه مقابل برخی مربیان اروپایی است که حتی با وجود سالها حضور در ایران، نگاه بالا به پایین و اظهارنظرهای توام با نیش و کنایه را حفظ میکنند.
حادثهای که زندگی مورایس را تغییر دادبه گفته برخی نزدیکان این مربی، ماجرای عجیبی زندگی او را تحت تاثیر قرار داده است. ماجرایی که کمتر درباره آن صحبت شده است.
او پیش از اینکه پیشنهاد سپاهان را بپذیرد و به ایران سفر کند، در یک سانحه رانندگی دچار وضعیتی شبیه بیهوشی و کما میشود و پس از بهبودی، نوع نگاه وی به زندگی به کلی متفاوت شده است.
میخواهم مسلمان شوماما آنچه که مدیران باشگاه سپاهان را شگفت زده کرد، این بود که مورایس چندی پیش به باشگاه مراجعه کرده و میگوید: «من میخواهم مسلمان شوم. باید از کجا شروع کنم؟»
به منظور راهنمایی این مربی پرتغالی، ابتدا از طریق بخش فرهنگی باشگاه سپاهان، مسائلی در خصوص عرف، شرع و قانون در ایران و دین اسلام برای وی توضیح داده شده و بلافاصله مقدمات شرعی تشرف مورایس به دین مبین اسلام انجام شده است. وی همچنین در محضر یکی از علما، شهادتین را به زبان جاری ساخته و شرعا مشرف به دین اسلام شد و شیعه گردیده است.
نکته دیگر اینکه به موازات این اقدامات، یک مشاور مذهبی با آشنایی کامل به زبان انگلیسی در کنار وی، فرآیند آشنایی و آموزش مبانی اعتقادی و نیز پاسخگویی به سوالات مورایس را برعهده داشته است.
ازدواج با دختر ایرانیاز مدتها قبل زمزمههایی مبنی بر ازدواج قریب الوقوع ژوزه مورایس با یک بانوی ایرانی در جریان بود. موضوعی که همراه با خبر تشرف او به دین اسلام، پررنگتر شد و رسانهها نیز درباره آن صحبت کردند.
در این خصوص گفته میشود مسائل شرعی ازدواج مورایس با همسر ایرانی اش اتفاق افتاده و طی چند روز آینده این مراسم به صورت رسمی برگزار میشود.
منبع: همشهری آنلاین
tags # سپاهان سایر اخبار اسرار تکامل آلت جنسی؛ رابطه جنسی انسانهای اولیه مثل گوریلها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غولپیکری که توسط انسانها به وجود آمد! اتفاق عجیب که همزمان با انقراض دایناسورها در زمین رخ داد! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟